گفته بودم که چندماه پیش پسرم آزمون سخت دان دو کمربند مشکی کاراته ش رو داده و قبول شده؟ خب اون روز وقتی خسته و کوفته از آزمون سختش ، پیروز اومد بیرون و خبرش رو بهم داد، با تمام وجود خوشحال شدم بخاطر موفقیتش. می دونستم به این رشته خیلی خیلی علاقه داره و تموم هدفش اینه که بتونه وارد تیم ملی  بشه. دیشب ولی بهم گفت که استادش ازش خواسته که خودشو برای اوایل تابستون آماده کنه و روی اینکه دوتا سانس باشگاه رو برای مربی بودن خودش انتخاب کنه، فکر کنه. بهش گفته بود که تمام در آمد حاصل از ثبت نام این دوتا سانس مال خودته و باید براش وقتت رو خالی کنی.


وقتی پسرم  اینا رو برام گفت،  خیلی خیلی خوشحال شدم. از اینکه توی سن ۱۷ سالگی راه در امدش باز می شد ، شاد شده بودم. خوشحال بودم که زحمات سالها کلاس و تمرین رفتن ش، داره ثمر میده. خودش از خوشحالی در پوست خودش نمی گنجید. با اینکه همسر اونو به حد کافی از لحاظ مالی ساپورت می کنه،ولی اینکه کسی بتونه از دسترنج خودش پولی به دست بیاره،وصفش نگفتنیه حس خیلی خوبی داره.

 از وقتی که سعی کرده ام تا حالا روی زهرا حساس نباشم و تمام کارهای اونو حمل بر صحت و مثبت کنم، واقعا هم اتفاقات مثبت و رویکرد مثبتی هم ازش دیده ام.  اونقدر مثبت که امسال وقتی با همدیگه به دید و بازدید نوروزی می رفتیم،مطلقا حس بدی نداشتم و برام همه چیز عادی شده بود.متوجه می شدم که حال خوب من و زهرا و همسر هم باعث شده دیگران هم دید بهتری پیدا کنند و کمتر نگران زندگی من و همسر و زهرا باشن.


به نظرم توی تموم زندگی ها اخنلاف و مشکلات به وجود میاد.‌نمیشه ازش فرار کنیم. بهترین حالتش اینه که بتونیم اونو مدیریت کنیم تا دورانش هم بگذره و جو و فضای زندکی اروم بشه




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فیش یار به زودی مد Douglas Jennifer ایسان چت وبسایت رسمی آپارات Patrick ارزان ترین پمپ وکیوم آبی