مامانم دارن یکی یکی به خاله هام و دایی ها زنگ می زنند و برای فردا شب دعوت می کنند و امار می گیرن که چند نفر می تونن بیان. 

پرسیدم که تموم نوه های متاهل رو هم دعوت می کنین؟

گفتند اره. می خوایم افطاری بدیم و بعدش باباجون رو سورپریز کنیم و اعلام کنیم جشن تولدشه با حضور تمام بچه هاشون و نوه ها و همسرانشون و نتیجه هاشون!

فکر می کنم خیلی خوش بگذره. چون تا حالا هیچ وقت جشن تولد نداشتند. بچه ها فقط روز پدر بهشون هدیه می دادن و روز مادر هم براشون لوازم منزل هدیه می خریدند. چون چندین ساله مادربزرگم فوت شدند و تا الان هنوز پدربزرگم تنها زندگی می کنند و بچه هاشون به نوبت شیفت پرستاری می گذاشتند که شبها تنها نباشد.


این بار  همسرم یه افطاری مفصل تر مهمون دوستش دعوت داره و نمی تونه بیاد. باید خودم با بچه هام و پدر و مادرم بروم.



باز جای دختر بزرگم خالیه و پدربزرگی که هنوز نبیره اش رو ندیده؛ حتما سراغش رو خواهد گرفت.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خرید و فروش و تعمیر ترازوی دیجیتال 後來你不在 امیرپژمان حبیبیان معرفی پرژکتور بنکیو اخبار Amanda آموزش ایلوستریتور 2018 آن چه دلم خواست همان نمی کنم دیتا فیلم