امشب تعدادی از دوستان همسرم اومدن خونه مون. فرصت نشده بود همدیگه رو ببینیم. بازگشت ما از زیارت رو بهانه قرار دادند و همگی با هم به همراه خانواده شون اومدند دیدنی.

این دوستان، همون هایی بودند که قبلا  براتون نوشته بودم که یه دورهمی توی باغ با حضور زهرا باهاشون داشتیم! و گفته بودم که واکنش هر کدوم از اونها چی بوده. 

امسال عید خونه ی اون کسی که خانم ش موضع بدی گرفته بود نرفتیم. توی سال گذشته هم چندباری قرار باغ جور شد و اونا نیومدند. 

پیام داده بودند که زمانی دور هم جمع می شیم که زهرا نباشه و ما عملا فقط اینک خانم رو به رسمیت می شناسیم.  همسر هم بدش اومده بود و دیگه حاضر نشده بود اونا رو ببینه.


ولی امشب همشون با هم وعده کرده بودند و اومدن خونه مون.  خب؛ مهمون حبیب خداست و نمیشه تحویلش نگرفت. 

با روی باز ازشون استقبال کردیم. پذیرایی گرمی کردیم .‌تا اخرشب نشستند و گپ زدند و رفتند.

البته زهرا هم نبود. اون خونه ی خودش بود. بهش هم نگفتم مهمون داریم. به قول پسرم دنبال دردسر نیستیم.

ولی  لابه لای حرفهام از زهرا و کاراش تعریف کردم. 

اخر شب که مهمونا رفتند،یکی شون دیرتر مهیای رفتن شد. این دوست مون،یه خواهر همسن من داره. دختر فوق العاده خوبیه.  ولی خب؛هنوز ازدواج نکرده.


بهش گفتم ازدواج خواهرت داره دیر میشه. فکری براش نکردین؟

گفت هنوز مورد خوبی براش نرسیده. قسمت نشده هنوز.

بهش می گم تا کی می خواین منتظر قسمت و بخت بمونین؟ اگر خدای نکرده مادرتون فوت کنن،تکلیف این خواهرتون چی میشه؟

گفت نمی دونم!

گفتم می خواین به موسسه حسنی معرفی ش کنم؟

میگه چطور جاییه؟

میگم موسسه ش راجع به تعدد زوجات داره کار می کنه. هر زوجی هم که تصمیم به ازدواج تعددی می گیرند،اینا براش پنج جلسه ی اموزشی می ذارن. تا الان هم خیلی موفق عمل کرده اند.

گفت وای نه!ما اصلا این چیزا رو نمی تونیم قبول کنیم!

گفتم خدا از شماها حکیم تره که این حکم رو قرار داده. شماها چرا مخالفین؟

گفت نمی دونم. خلاف عرفه و نمیشه.

گفتم عرف هیچ مبنای محکمی نداره. براحتی میشه تغییرش داد.

گفت مثلا؟

گفت دختر خواهرشوهرم اولین کسی بود که توی فامیل، رسم جهیزیه چینی رو برداشت. باهاش مخالفت هم شد. ولی به هرحال اولین عروسی بود که وقتی جهیزیه رو می خرید،خودش می برد خونه ش و می چید. بعد هم ناهار جهیزیه رو کنسل کرد و اعلام کرد که جهیزیه رو خودم چیده ام و نیازی نیست کسی بیاد کمک. 

بعد از اون دیگه هیچ دختری مراسم جهیزیه چینی نگرفت. براحتی رسم ش ور افتاد.رسم سیسمونی چینی رو هم دختر من جمع کرد. رسم مادرزن خونه ی زائو بمونه،رو هم جمع کرد. مهمونی شیر هم نیومد. مطمئنم بقیه هم ازش تقلید می کنند و جمع ش می کنند.

گفت قبول دارم. درست میگی. ولی زن دوم شدن بحث ش جداست. قضیه ش سخته و باعث طلاق اولی میشه.

گفتم اگه زن اول ایمانش درست باشه، با حکم خدا مخالفت نمی کنه. صبوری می کنه تا دورانش بگذره. 

گفتم هر مردی هم به خواهر شما پیشنهاد نمی کنیم. مردی که مدیریتش قوی باشه و توانایی مالی خوبی هم داشته باشه رو پیشنهاد می کنیم.

 گفت نه.

گفتم پس خواهرت چه گناهی کرده که باید از حق ازدواجش محروم بشه؟از نعمت مادری محروم بشه؟

فقط سکوت کرد.هیچ جوابی براش نداشت!گفتمبعدها که خواهرت بی مادرزبونم لال بشه، شماها اونو راهش میدین؟می تونین باهاش زندگی کنین؟


باز ساکت شد. سرشو انداخت پایین و گفت نمی دونم.

گفتم پس معطلش نکنین. بهش حق انتخاب بدید. خواهرتون تحصیلات داره. مال داره.شاغلهاس. استقلال داره. ولی هنوز شماها دورادور خواستگاراش رو غربال می کنید،بدون اینکه خودش بفهمه. باز همچنان تنهاست طفلی.


بابت پذیرایی ازم تشکر و خداحافظی کرد و رفت.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

قلب و عروق Holly Nicole تجهیزات آزمایشگاهی تبلیغات چیبین کارگاه گروه فردوس سایت رسمی وحید اکجوان ماهیدشتی